سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمندان، پیشوا و پرهیزگاران، سروراند و همنشینی آنها، مایه فزونی است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

کلکین انتظار

اعتقاد به مهدی موعود ، اعتقادی است همگانی در میان مسلمانان و علماء و دانشمندان مسلمانان کتاب های متعددی در مورد این مساله نوشته اند.

با این تفاوت که اهل سنت به این مساله بعنوان یک مساله جنبی و فرعی به عنوان یکی از علائم قیامت می نگرد برخلاف شیعه که یک نگاه مستقل به بحث مهدویت دارد و آن را از اصول اساسی اسلام می داند که با ظهور او عصر واقعی زندگی بشر در آن دوران خواهد بود.




نظری ::: دوشنبه 85/7/3::: ساعت 6:1 صبح

 

خوشتر آن باشد که سرّ دلبران‏                 گفته آید در حدیث دیگران‏

 موضوع امام مهدى علیه السلام و قیام و انقلاب جهانى او نه تنها در کتاب‏هاى شیعه بلکه در فرهنگ اعتقادى سایر فرقه‏هاى اسلامى نیز بیان گردیده و درباره آن به طور گسترده گفتگو شده است. آنان نیز به وجود و ظهور مهدى‏علیه السلام که از دودمان پاک پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و از فرزندان حضرت فاطمه زهراعلیها السلام(1) است معتقدند براى آشکار شدن میزانِ باور اهل سنت به مهدى موعودعلیه السلام باید به آثار دانشمندان بزرگ ایشان مراجعه کرد. بسیارى از مفسّران سنّى در کتاب‏هاى تفسیرى خود تصریح کرده‏اند که بعضى از آیات قرآن به ظهور حضرت مهدى‏علیه السلام در آخرالزّمان اشاره دارد مانند فخر رازى(2) و قرطبى(3).

همچنین اکثر محدثان ایشان، احادیث مربوط به امام مهدى‏علیه السلام را در کتاب‏هاى خود آورده‏اند که در میان آنها، معتبرترین کتاب‏هاى اهل سنّت وجود دارد مانند «صحاح ستّه»(4) و مُسند احمد حنبل پیشواى مذهب حنفى.

بعضى دیگر از دانشمندان اهل سنت در گذشته و حال، کتاب‏هایى مستقل در موضوع امام مهدى‏علیه السلام نوشته‏اند مثل




نظری ::: دوشنبه 85/7/3::: ساعت 6:1 صبح

یکى از فرازهاى خواندنى زندگى امام مهدى‏علیه السلام در سال‏هاى نخستین تولد و پیش از دوران غیبت، معجزه‏ها و کرامت‏هایى است که به وسیله آن حضرت، انجام گرفته است و معمولا این بخش از حیات آن آیت بزرگ الهى، مورد غفلت واقع شده است.

ما تنها یک نمونه از آن‏ها را مى‏آوریم:

ابراهیم بن احمد نیشابورى گوید:

زمانى که عمروبن عوف، [که فرمانروایى ستمگر بود و به کشتن شیعیان، علاقه فراوان داشت.] قصد کشتن مرا کرد به شدت بیمناک شدم و وحشت همه وجودم را فرا گرفت. پس با خاندان و دوستان خود خداحافظى کرده و رو به جانب خانه امام حسن عسکرى‏علیه السلام کردم تا با ایشان نیز وداع کنم و در نظر داشتم که پس از آن بگریزم. چون به خانه امام وارد شدم، در کنار امام حسن عسکرى‏علیه السلام پسرى دیدم که رویش مانند شب چهاردهم مى‏درخشید به گونه‏اى که از نور سیماى او حیران گشتم و نزدیک بود آنچه را در خاطر داشتم [یعنى ترس از کشته شدن و تصمیم به فرار ]فراموش کنم.

[در این هنگام آن کودک‏] به من گفت: «اى ابراهیم، نیازى به گریختن نیست! به زودى خداى متعال، شرّ او را از تو دور خواهد کرد!»

حیرتم بیشتر شد، به امام عسکرى‏علیه السلام گفتم: فداى شما شوم! این پسر کیست که از درون من خبر مى‏دهد؟! امام عسکرى‏علیه السلام فرمود: او فرزند من و جانشین پس از من است... .

ابراهیم گوید: بیرون آمدم در حالى که به لطف خداوند امیدوار بودم و به آنچه از امام دوازدهم، شنیده بودم، اعتماد داشتم. چندى بعد، عمویم مرا به کشته شدن عمرو بن عوف، بشارت داد.(6)

 

پاورقی

6) اثبات‏الهداة، ج 3، فصل 7، ص 700




نظری ::: دوشنبه 85/7/3::: ساعت 6:1 صبح

آخرین فراز از زندگى امام مهدى علیه السلام در دوران اختفا و پیش از شروع غیبت، نماز خواندن آن حضرت بر جنازه پاک پدر بزرگوارش است.

ابوالاَدْیان خدمتکار امام یازدهم‏علیه السلام در این باره مى‏گوید:

امام حسن عسکرى‏علیه السلام در آخرین روزهاى عمر شریف خود، نامه‏هایى را به من داد و فرمود: اینها را به شهر مدائن برسان؛ پس از پانزده روز به سامراء بازخواهى گشت و از خانه من ناله و افغان خواهى شنید و [ بدن ] مرا در محل غسل خواهى دید. گفتم: اى سرور من! چون چنین روى دهد، امام و جانشین شما که خواهد بود؟ فرمود: هر کس پاسخ نامه‏هاى مرا از تو بخواهد، امام پس از من خواهد بود. گفتم: نشانه دیگرى بفرمایید! فرمود: کسى که بر من نماز بخواند، امام پس از من خواهد بود. گفتم: نشانه دیگرى بفرمائید! فرمود: کسى که از آن چه در کیسه است خبر دهد، امام پس از من خواهد بود.  [ولى  ]هیبت و شکوه امام مانع از آن شد که بپرسم در آن کیسه چیست!

نامه‏ها را به مدائن بردم و جواب آن‏ها را گرفتم و همان گونه که فرموده بود روز پانزدهم وارد سامراء شدم و در آن حال فریاد ناله و افغان از سراى آن حضرت شنیدم و [بدن‏] امام عسکرى‏علیه السلام را در محل غسل یافتم. در آن حال جعفر، برادر آن حضرت را دیدم که بر در خانه امام ایستاده است و جمعى از شیعیان، وى را [در مرگ برادر] تسلیت و [بر امامتش ]تبریک مى‏گفتند!! با خود گفتم: اگر این [جعفر] امام است که امامت، تباه مى‏شود؛ زیرا او را مى‏شناختم که اهل شراب و قماربازى و تارزنى است! [ولى چون در پى نشانه‏ها بودم‏] پیش رفتم و [مانند دیگران ]تبریک و تسلیت گفتم ولى او درباره هیچ چیز [از جمله جواب نامه‏ها ]از من سؤالى نکرد. در آن حال عقید [یکى از خدمتکاران از خانه‏] بیرون آمد و [خطاب به جعفر ]گفت: اى سرور من، برادرت [امام عسکرى‏علیه السلام ]کفن شده است، برخیز و بر او نماز گزار!! من به همراه جعفر و جمعى از شیعیان داخل خانه شدم و امام یازدهم‏علیه السلام را کفن شده بر تابوت دیدم. جعفر پیش رفت تا بر برادرش نماز گزارد ولى چون خواست تکبیر بگوید کودکى گندم‏گون با گیسوانى مجعّد و دندان‏هاى پیوسته بیرون آمد و لباس جعفر را گرفت و گفت: اى عمو! عقب برو که من به نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم! پس جعفر با چهره‏اى رنگ پریده و زرد، عقب رفت! آن کودک پیش آمد و بر بدن امام‏علیه السلام نماز گزارد. پس از آن [به من‏] فرمود: جواب نامه‏هایى را که به همراه دارى به من بده! نامه‏ها را به او دادم. و با خود گفتم این دو نشانه [از نشانه‏هاى امامتِ این کودک است‏]. و جریان کیسه، باقى مانده است. نزد جعفر رفتم و او را دیدم که آه مى‏کشید! یکى از شیعیان از او پرسید این کودک کیست؟

جعفر گفت: به خدا سوگند هرگز او را ندیده و نمى‏شناسم.

ابوالادیان ادامه مى‏دهد: ما نشسته بودیم که گروهى از اهل قم آمدند و از امام حسن عسکرى‏علیه السلام سراغ گرفتند و چون از شهادت آن حضرت باخبر شدند گفتند: به چه کسى تسلیت بگوئیم؟ مردم به جعفر اشاره کردند. آن‏ها بر او سلام کردند و تبریک و تسلیت گفتند.

سپس خطاب به جعفر گفتند: همراه ما نامه‏ها و اموالى است. بگو نامه‏ها از کیست؟ و اموال چقدر است؟!

جعفر برآشفت و از جا برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب مى‏خواهید؟! در این حال خدمتکار [  از اندرون ] بیرون آمد و گفت: نامه‏هاى فلانى و فلانى همراه شماست [ و نام و نشانى صاحبان نامه‏ها را گفت ] و نیز کیسه‏اى با شماست که در آن هزار دینار است که نقش ده دینار آن محو شده است! آن‏ها نامه‏ها و اموال را به او دادند و گفتند: آن که تو را براى گرفتن این‏ها فرستاده همو امام است... .(10)

 

پاورقی

10) همان، ح 25، ص 223.




نظری ::: دوشنبه 85/7/3::: ساعت 6:1 صبح

دریافت هدایاى مادّى‏

یکى از برنامه‏هاى شیعیان، فرستادن هدایاى مادّى و واجبات مالى براى امامان معصوم‏علیه السلام بوده است و آن بزرگواران پس از پذیرفتن آن‏ها، از نیازمندان جامعه رفع نیاز مى‏کردند.

ابن اسحاق یکى از وکیل‏هاى امام حسن عسکرى‏علیه السلام مى‏گوید: اموالى از شیعیان را به محضر امام یازدهم‏علیه السلام بردم تا به آن حضرت تقدیم کنم. در آن حال فرزند خردسال حضرت با چهره‏اى که مانند ماه تمام مى‏درخشید در کنار امام حضور داشت. امام عسکرى‏علیه السلام رو به فرزند خود کرده فرمود: فرزندم هدایاى شیعیان و دوستانت را باز کن! کودک فرمود: اى مولاى من! آیا رواست دستِ پاک [ خود  ]را به هدایاى ناپاک و اموال پلیدى که حلال و حرام آن به یکدیگر آمیخته است دراز کنم؟!

امام عسکرى‏علیه السلام فرمود: اى ابن اسحاق، آن چه در میان اینان است بیرون آور تا حلال و حرام آن را جدا کند!! پس اولین کیسه را بیرون آوردم. کودک گفت: این کیسه از فلان شخص از فلان محله شهر قم است [ و نام او و نام محله‏اش را فرمود ] که در آن شصت و دو اشرفى است. چهل و پنج اشرفى از آن، بهاى فروش زمین سنگلاخى است که صاحبش آن را از پدر خود، ارث برده است و چهارده دینارِ آن بهاى نه جامه است که فروخته و سه دینارش وجه اجاره دکان‏ها است.

امام عسکرى‏علیه السلام فرمود: فرزند عزیزم! راست گفتى. اکنون این مرد را راهنمایى کن که کدام [ از این اموال  ]حرام است؟! کودک با دقت تمام، سکّه‏هاى حرام را مشخص کرد و علت حرام بودن آن‏ها را به روشنى بیان کرد!

سپس کیسه دیگرى بیرون آوردم. آن کودک پس از بیان نام و نشان و محل سکونت صاحب آن، فرمود: در آن کیسه پنجاه اشرفى است که دست زدن بدان براى ما روا نیست. سپس علت ناپاکى آن اموال را یک به یک بیان کرد! آن گاه امام عسکرى‏علیه السلام فرمود: پسر جانم راست گفتى! سپس رو به احمد بن اسحاق کرد و فرمود: همه را به صاحبانش برگردان یا سفارش کن که آن‏ها را به صاحبانش برسانند و ما را نیازى به آن نیست... .(9)

 

پاورقی

9) کمال‏الدین، ج 2، باب 43، ح 21، ص 190.




نظری ::: دوشنبه 85/7/3::: ساعت 6:1 صبح

پاسخ گویى به سؤالات‏

آخرین ستاره درخشان آسمان امامت، در همان سال‏هاى آغاز زندگى، به سؤالات شیعیان در موارد گوناگون، پاسخ‏هاى محکم و قانع کننده مى‏داد و دلگرمى و آرامش خاطر آنان را فراهم مى‏کرد. براى نمونه روایتى را به اختصار نقل مى‏کنیم:

سعد بن عبدالله قمى از بزرگان شیعه به همراه احمد بن اسحاق قمى وکیل امام حسن عسکرى‏علیه السلام براى طرح سؤالات و دریافت پاسخ آن‏ها به محضر امام یازدهم شرفیاب مى‏شود. او جریان این دیدار را چنین نقل کرده است:

چون خواستم سؤال کنم، امام عسکرى‏علیه السلام به فرزندش اشاره کرد و فرمود:

از نور چشمم سؤال کن!

 در این هنگام کودک رو به من کرده فرمود: هر چه مى‏خواهى سؤال کن! ... پرسیدم: مقصود از «کهیعص» [از حروف مقطعه قرآن ]چیست؟ فرمود:

این حروف از خبرهاى غیبى است. خداوند بنده [و پیامبر] خود زکریّا را از آن آگاه ساخته و سپس آن را براى محمدصلى الله علیه وآله وسلم باز گفته است. داستان از این قرار است که زکریّاعلیه السلام از پروردگارش خواست تا نام‏هاى پنج تن [آل‏عبا] را به او بیاموزد. خداوند متعال جبرئیل‏علیه السلام را بر او فرو فرستاد و آن نام‏ها را به او یاد داد. زکریّا چون [نام‏هاى مقدس ]محمد(ص) و على و فاطمه و حسن: را بر زبان مى‏آورد اندوه و گرفتاریش برطرف مى‏شد و وقتى حسین‏(ع) را یاد مى‏کرد، بغض گلویش را مى‏گرفت و مبهوت مى‏شد. روزى گفت: بارالها چرا وقتى آن چهار نفر را یاد مى‏کنم از اندوه‏ها و نگرانى‏هایم راحت شده و دل‏آرام مى‏شوم و چون حسین‏علیه السلام را به یاد مى‏آورم، اشکم جارى و ناله‏ام بلند مى‏شود؟! خداوند او را از داستان حسین‏علیه السلام آگاه کرد و فرمود: «کهیعص» [رمز این داستان است‏]. «کاف» رمز کربلا و «هاء» رمز هلاکت خاندان [او] و «یاء» کنایه از نام «یزید» که جفاکننده نسبت به حسین‏علیه السلام است مى‏باشد و «عین» اشاره به عطش و تشنگى او دارد و «صاد» نشانه صبر و استقامت امام حسین‏علیه السلام است... .

گفتم: اى مولاى من! چرا مردم از برگزیدن امام براى خود منع شده‏اند؟

فرمود: [مقصود تو برگزیدن‏] امام مصلح است یا امام مُفسد؟

گفتم: امام مصلح [که جامعه را اصلاح کند].

فرمود: با توجه به اینکه هیچکس از درون دیگرى آگاه نیست که به صلاح و درستى مى‏اندیشد یا به فساد و تباهى، آیا احتمال ندارد که برگزیده مردم، مُفسِد (و اهل تبهکارى) باشد؟ گفتم: آرى، امکان دارد. فرمود: علّت، همین است.(7)و(8)

گفتنى است که در ادامه روایت، امام مهدى‏علیه السلام علّت دیگرى نیز بیان کرده‏اند و به سؤالات دیگر هم پاسخ فرموده‏اند که براى رعایت اختصار از بیان آن‏ها خوددارى شد.

پاورقی

7) کمال‏الدین، ج 2، باب 43، ح 21، ص 190.

8) توضیح این سخن در فصل اول کتاب در بخش منصوب بودن امام از سوى خدا، گذشت.

 




نظری ::: دوشنبه 85/7/3::: ساعت 6:1 صبح

یکى از فرازهاى خواندنى زندگى امام مهدى‏علیه السلام در سال‏هاى نخستین تولد و پیش از دوران غیبت، معجزه‏ها و کرامت‏هایى است که به وسیله آن حضرت، انجام گرفته است و معمولا این بخش از حیات آن آیت بزرگ الهى، مورد غفلت واقع شده است.

ما تنها یک نمونه از آن‏ها را مى‏آوریم:

ابراهیم بن احمد نیشابورى گوید:

زمانى که عمروبن عوف، [که فرمانروایى ستمگر بود و به کشتن شیعیان، علاقه فراوان داشت.] قصد کشتن مرا کرد به شدت بیمناک شدم و وحشت همه وجودم را فرا گرفت. پس با خاندان و دوستان خود خداحافظى کرده و رو به جانب خانه امام حسن عسکرى‏علیه السلام کردم تا با ایشان نیز وداع کنم و در نظر داشتم که پس از آن بگریزم. چون به خانه امام وارد شدم، در کنار امام حسن عسکرى‏علیه السلام پسرى دیدم که رویش مانند شب چهاردهم مى‏درخشید به گونه‏اى که از نور سیماى او حیران گشتم و نزدیک بود آنچه را در خاطر داشتم [یعنى ترس از کشته شدن و تصمیم به فرار ]فراموش کنم.

[در این هنگام آن کودک‏] به من گفت: «اى ابراهیم، نیازى به گریختن نیست! به زودى خداى متعال، شرّ او را از تو دور خواهد کرد!»

حیرتم بیشتر شد، به امام عسکرى‏علیه السلام گفتم: فداى شما شوم! این پسر کیست که از درون من خبر مى‏دهد؟! امام عسکرى‏علیه السلام فرمود: او فرزند من و جانشین پس از من است... .

ابراهیم گوید: بیرون آمدم در حالى که به لطف خداوند امیدوار بودم و به آنچه از امام دوازدهم، شنیده بودم، اعتماد داشتم. چندى بعد، عمویم مرا به کشته شدن عمرو بن عوف، بشارت داد.(6)

 

پاورقی

6) اثبات‏الهداة، ج 3، فصل 7، ص 700




نظری ::: دوشنبه 85/7/3::: ساعت 6:1 صبح

ب: روایات‏

 موضوع امام مهدى‏علیه السلام از موضوعاتى است که روایات بسیارى درباره آن در اختیار ماست به گونه‏اى که درباره مراحل مختلف زندگى آن حضرت همچون ولادت، دوران کودکى، غیبت صغرى و کبرى، علائم ظهور و روزگار ظهور و حکومت جهانى، به طور جداگانه احادیثى از پیشوایان دینى موجود است. چنانکه درباره خصوصیات ظاهرى و اخلاقى آن بزرگوار، ویژگى‏هاى دوران غیبت او و فضیلت و پاداش منتظران ظهورش مجموعه ارزشمندى از روایات داریم و جالب اینکه بسیارى از این روایات هم در کتاب‏هاى شیعه و هم در کتاب اهل سنت نقل شده است و تعداد زیادى از احادیث مربوط به امام مهدى‏علیه السلام «متواتر» است.

گفتنى است که یکى از ویژگى‏هاى قابل توجه امام مهدى‏علیه السلام آن است که همه معصومان‏علیهم السلام درباره آن حضرت سخنان نغزى ایراد فرموده‏اند که مجموعه‏اى از معارف آگاهى‏بخش را فراهم کرده است و از اهمیت فوق‏العاده قیام و انقلاب آن پرچمدار عدالت حکایت مى‏کند. مناسب است در اینجا از هر یک از آن پیشوایان بزرگ روایتى را نقل کنیم:

پیامبر گرامى اسلام فرمود:




نظری ::: دوشنبه 85/7/3::: ساعت 6:1 صبح

الف: قرآن‏

قرآن کریم، چشمه زلال ناب‏ترین معارف الهى و ماندگارترین حکمت‏ها و دانش‏هاى مورد نیاز بشر است. کتابى است سراسر راستى و درستى که خبرهاى گذشته و آینده جهان را بیان کرده است و هیچ حقیقتى را فروگذار نکرده است. البته روشن است که حجم بسیار گسترده حقایق عالم در ژرفاى آیات الهى نهفته است و تنها آن‏ها که به عمق معانى آن دست یابند به آن واقعیّات پى خواهند برد و آنان اهل قرآن و مفسران حقیقى آن یعنى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم و خاندان پاک او هستند.

قیام و انقلاب آخرین سفیر الهى از بزرگترین حقایق جهان است که در آیات فراوانى از قرآن کریم به آن اشاره شده و روایات بسیارى در تفسیر آن آیات نقل گردیده است که به چند نمونه اشاره مى‏کنیم:

در سوره انبیاء آیه 105 آمده است:




نظری ::: دوشنبه 85/7/3::: ساعت 6:1 صبح

مفهوم غیبت‏

اولین نکته قابل طرح آن است که غیبت به معنى «پوشیده بودن از دیدگان» است نه حاضر نبودن. بنابراین در این بخش، سخن از دوره‏اى است که امام مهدى‏علیه السلام از چشمان مردمان غایب است و آنها او را نمى‏بینند و این در حالى است که آن بزرگوار در بین مردم حضور دارد و در کنار ایشان زندگى مى‏کند. این حقیقت در روایات امامان معصوم به عبارات گوناگون بیان گردیده است.

امام على‏علیه السلام مى‏فرماید:

سوگند به خداى على، حجّت خدا در میان مردم هست و در راهها (کوچه و بازار) گام برمى‏دارد؛ به خانه‏هاى آنها سر مى‏زند؛ در شرق و غرب زمین رفت و آمد مى‏کند؛ گفتار مردم را مى‏شنود و برایشان سلام مى‏کند؛ مى‏بیند و دیده نمى‏شود تا وقت [  معیّن ] و وعده [ الهى ].(1)

البته نوع دیگرى از غیبت نیز براى آن حضرت بیان شده است.

دومین نائب خاص امام عصرعلیه السلام مى‏گوید:

امام مهدى‏علیه السلام هر سال در موسم حجّ، حضور مى‏یابد. مردم را مى‏بیند و آنها را مى‏شناسد و مردم او را مى‏بینند ولى نمى‏شناسند.(2)

بنابراین درباره حضرت مهدى‏علیه السلام غیبت به دو گونه روى مى‏دهد: آن بزرگوار در مواردى از دیدگان پنهان است و در مواردى دیگر دیده مى‏شود ولى شناخته نمى‏گردد اما در هر حال در میان مردم حضور دارد.

پاورقی:

1) غیبت نعمانى، باب 10، ح 3، ص 146.

2) بحارالانوار، ج 52، باب 23، ص 152




نظری ::: یکشنبه 85/7/2::: ساعت 5:55 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 1


بازدید دیروز: 3


کل بازدید :3477
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<